پروژه ایران : درباره صلح امام حسن(ع) نوشته های بسیاری وجود دارد. به نظر می رسد سخنرانی کوتاه و کامل مقام معظم رهبری ناظر به همه نوشته ها و مقالات باشد.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، آنچه در پی می آید متن سخنرانی مقام معظم رهبری است که متاسفانه کمتر به آن توجه شده است:
من نسبت به صلح امام حسن سال های متوالی حساس بودم علاقه مند بودم کتاب های متعدد در این زمینه مطالعه کردم یادداشت ها و نوشته های زیادی دارم. کتاب مرحوم شیخ راضی آل یاسین را ترجمه کردم می توانم عرض کنم که شهید مطهری در همان یک سخنرانی که در تحلیل صلح بیان کردند حقا و انصافا مطالب بکر و جالبی را بیان کردند. البته ایشان صلح امام حسن را از یک بعد نگاه کردند. دو سه بعد دیگر هم هست که می شود به آن نگاه کرد. ایشان در پاسخ این سوال بحث کردند که چرا امام حسن مجتبی مثل برادرش امام حسین مقاومت نکرد تا کشته بشود. چون حد اکثر این بود که شهید می شد. شرایط امام حسین که در آن جایز بود بلکه متعین بود که باید امام حق بایستد تا به شهادت برسد متفاوت هست باشرایط امام حسن.
تفاوت شرایط امام حسین (ع) با امام حسن(ع)
یک فرق این است که امام حسین که به شهادت رسید یک معترض یک آمر به معروف و ناهی از منکری بود که در مقابل یک حاکم جائری قیام کرد؛ چون او داشت ظلم می کرد، فسق می کرد و امام حسین به عنوان یک معترض یک مومن تکلیف شرعی داشت که باید به او اعتراض کند! این اعتراض واجب بود و نقطه اوج زیبایی و شکوه این کارهم این بود این اعتراض را ادامه دهد تا مظلومانه شهید شود. شهید فی سبیل الله با کشته شدن خودش حقانیت حرف خودش را اثبات کرد. امام حسن اصلا این وضع را نداشت امام حسن خلیفه ای بود که یک نفری در مقابل او از رعیت خود او علیه او علم طغیان برداشته بود اگر امام حسن در این رویارویی با رعیت خودش که علیه او طغیان کرده مقاومت می کرد تا جان خودش را از دست می داد هرگز اون معترض شجاعی نبود که در مقابل منکر ایستاده و کشته شده بلکه حاکمی بود که به وسیله عوامل خودش به قتل رسیده است. ببینید ماهیت قضیه به کلی متفاوت است.
تفاوت دوم این استکه امام حسن مجتبی وقتی که نگاه کرد به وضع لشکر خودش و وضع کوفه و شرایط اجتماعی و سیاسی خودش فهمید که اگر حالا جنگ را تمام کرد تمام کرده به همان ترتیبی که حکومت را تسلیم معاویه کند.
اگر حالا جنگ را تمام نکنه و ده سال دیگه این جنگ را تمام کنه نتیجه بازهم همینه؛ یعنی با شیوه هایی که امام حسن داشت (شیوه های الاهی و علوی) و شیوه هایی که معاویه داشت (شیوه خریدن دل ها و وجدان های مردم با پول) با این شیوه و ضعف ایمانی که در مردم بود و با خستگی که مردم کوفه داشتند اگر ده سال دیگه هم امام حسن می جنگید باز هم همین بود باز مجبور تسلیم معاویه شود منتهی ده سال دیرتر خوب در این ده سال بر سر امت اسلامی چه می آمد هزاران نفر کشته می شدند. نارضایی ها علیه امام حسن بیشتر می شد. هیچ وجهی نداشت که امام حسن در حالی که یقین داشت و می دانست که شرایط به هیچ وجه نویدی نمی دهند نسبت به آینده پافشاری کند که عده بیشتری کشته شوند که روایاتی از رسول اکرم هست با یک مضمون واحد که رسول اکرم فرمودند امید می رود خدای متعال به واسطه این پسرم (ان ابنی هذا سید ولعل الله ان یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین) امید این استکه خداوند به وسیله این پسرم بین دو گروه از مسلمانان را صلح دهد. یعنی اگر این اقدام امام حسن نبود و این جنگ ادامه پیدا می کرد بازهم کشته و ویرانی و آخرهم همین نتیجه.
تفاوت دیگه این است که امام حسین از طرف یزید زیر فشار قرار گرفت برای بیعت (یزید به فرماندار مدینه نوشت بر حسین بن علی سخت بگیری تا بیعت کند) بیعت یعنی چه؟ بیعت یعنی امضای خلافت اون شقی خبیثی که در راس کار است امام حسین گفت لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید من دست خودم را ذلیلانه در دست شما نمیگذارم یعنی بیعت نمی کنم. مثلی لا یبایع یزید مثل من با یزید بیعت نمی کند چون فشار بود برای بیعت که تا اون ساعت آخر هم ابن سعد می گفتند یا بیعت یا قتال. اما امام حسن چی امام حسن به هیچ وجه برایش بیعت با معاویه مطرح نبود در قرار داد آتش بس یا صلحی که بین امام حسن و معاویه نوشته شود بود یکی از شرایط این بود که امام حسن به معاویه امیر المومنین نگوید و با او بیعت نکند. معاویه حق تعیین جانشین نداشته باشد در بعضی از روایات آمده است که معاویه بعد از خودش امام حسن را به خلافت بگذارد و بعد از او امام حسین. چه قدر تفاوت می کرد بله اگر امام حسن هم تحت فشار بود که باید بیعت کنی قضیه فرق می کرد.
تفاوت چهارم این است که در زمان امام حسین این روایت پیغمبر که فرمود من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا عهده مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله؛ یعنی کسی که ببیند یک حاکمی ظلم می کند و جور می کند به حقوق مردم تجاوز می کند حرام خدا را حلال می کند احکام الاهی را دگرگون میکند و .. بر این واجب استکه بر این حاکم مقابله کند. این در زمان امام حسین به شکل کامل وجود داشت. یزید بر سر کار بود که مصداق کامل همه اینها بود مجسمه فساد و شرارت و فسق و ظلم و ناحق را حق کردن و مقابله و مبارزه با اسلام بود دیگه منتظر چی باشد امام حسین؟ باید با او مقابله می کرد! باید علیه او جهاد می کرد! در زمان امام حسن این گونه نبود امام حسن می دانست (یا به علم امامت یا به حدس صاحب هوشمندانه یک انسان بزرگ) که معاویه یک روزی این کارها ها خواهد کرد اما قضیه این نبود قضیه این بود که معاویه ادعا می کرد خون خواهی عثمان دارد و ادعا می کرد که احکام اسلام را اجرا کند. امام حسن در صلح نامه نوشته بودکه باید تو بر اساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل کنی و او نیز قبول کرد که عمل کند ظاهر قضیه این است و این تفاوت دارد با زمان امام حسین (ع).
تفاوت پنجم زمینه های متفاوت قضاوت برای مردم اون زمان و مردم تاریخ یک واقعیتی است. ایشان می گوید امام حسین که قیام کرد و به شهادت رسید در زمان خودش هم همه او را تمجید کردند و بعد از خودش هم در طول این هزار و سیصد و اندی سال همه امام حسین را تمجید کردند؛ چه کسانی او را به امامت قبول داشتند و حتی کسانی که او را به امامت قبول نداشتند؛ چون زمینه زمینه ای بود هیچ بحثی نبود که باید همین جور عمل می کرد، اما امام حسن اگر می جنگید تا کشته می شد سوال های زیادی باقی می ماند عده ای می گفتند شما مگر نمی خواستید که دین در جامعه حاکمیت داشته باشد خوب معاویه می گفت من دین را حاکمیت خواهم داد. معاویه که ادعا می کرد من حاضرم به کتاب خدا عمل کنم چرا قبول نکردی؟ اگر کسی می گفت که معاویه بعد از شهادت امام حسن خودش را لو می داد با رفتار خلافش همون معترضین می گفتند بله وقتی امام حسن نباشه و او امام را از میدان خارج کند معلومه این کارها را می کند و افسار گسیخته می شود. خوب امام حسن می ماند و مانع می شد و جای سوال باقی بود.