پروژه ایران : آنچه در پی می آید خلاصه ای بسیار کوتاه از کتاب ارزشمند مقام معظم رهبری درباره زندگی امام سجاد(ع) است. اثری پژوهشی به نام حماسه امام سجاد(ع) که کمتر به آن توجه شده است.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، رهبر انقلاب اثری درباره امام سجاد(ع) نگاشته شده است به نام «حماسه امام سجاد(ع)» این اثر مجموعه سخنرانی های وی در مسجد کرامت مشهد است که به تحلیل حوادث پس از عاشورا می پردازد:
زندگى امام سجاد (ع) بعد از عاشورا را مى توان به دو بخش تقسيم كرد: اول) دوره حماسه ساز اسارت; دوم) دوره بعد از اسارت.
امام زينالعابدين عليه السلام در دوره اول كه دورهاى پرهيجان و عبرتانگيز بود، همانند قهرمانى بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفريد و همچون يك انقلابى پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخهاى دندان شكن و پرخاشگرانه داد. در كوفه در مقابل عبيدالله بن زياد - آن وحشى خونخوارى كه از شمشيرش خون مى ريخت و سرمست باده غرور بود - آنچنان سخن گفت كه ابن زياد دستور داد: او را بكشيد! و اگر دفاع جانانه حضرت زينب عليها السلام نبود و اينكه بايد اينها را به عنوان اسير به شام مىبردند، به احتمال زياد مرتكب قتل امام سجاد عليه السلام نيز مى شدند.
در بازار كوفه، همصدا و همزمان با عمه اش زينب و با خواهرش سكينه سخنرانى كرد و مردم را به هيجان آورد و حقايق را آشكار ساخت. در شام، چه در مجلس يزيد و چه در مسجد، در برابر انبوه جمعيت جنايتهاى دستگاه حاكم و حقانيت اهل بيت عليهم السلام براى امامت و خلافت را روشن كرد و به مردم هشدار داد.
دوره دوم (دوره بعد از اسارت) كه بسيار طولانى (بيش از سى سال) است، بناى امام سجاد عليه السلام بر تلاشهاى زيربنايى و ملايم و حساب شده و آرام بود. اين پرسيدنى است كه: چرا امام سجاد عليه السلام در دوره اول، آنقدر انقلابى و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملايم و با تقيه؟
پاسخ آن است كه: دوره بسيار كوتاه و سرنوشتساز اول، فصلى استثنايى است كه بايد زمينه تلاشهاى آينده را براى حكومت الهى و اسلامى فراهم كند. در كوفه و شام امام سجاد عليه السلام بايد آنچنان تند و برنده و تيز و صريح، مسائل را بيان كند كه پيام اصلى «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند كه چرا امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد. نقش امام سجاد عليه السلام در اين سفرها، نقش حضرت زينب عليها السلام بود; يعنى پيام رسانى انقلاب حسينى عليه السلام.
حضرت زينب عليها السلام، فاطمه صغرى عليها السلام، سكينه عليها السلام، و تك تك اسيران - هركس به قدر توان خويش - پيام آور حماسه حسينى عليه السلام بودند.
دوره بلند و سرنوشتساز دوم، هنگامى آغاز شد كه امام سجاد عليه السلام در مدينه به عنوان شهروندى محترم مشغول زندگى شد و كارش را از خانه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و حرم او آغاز كرد.
جهان اسلام پس از عاشورا
بعد از عاشورا، در سراسر جهان اسلام به خصوص در حجاز و عراق، حالت رعب و وحشتى ميان شيعيان به وجود آمد زيرا احساس شد كه حكومتيزيد آماده استبراى تحكيم حكومتخودش، حتى فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را نيز بكشد. اين رعب و هراس با وقوع چند حادثه ديگر از جمله واقعه حره كامل شد و اختناق شديدى به وجود آمد. امام صادق عليه السلام فرمود: «ارتد الناس بعد الحسين عليه السلام الا ثلاث ثم ان الناس لحقوا و كثروا» ; مردم پس از امام حسين عليه السلام مرتد شدند مگر سه نفر، و در روايتى پنج نفر و در روايتى ديگر هفت نفر ذكر شده است. و سپس بعد از مدتى مردم به تدريج ملحق و زياد شدند.
ابو عمر مهدى از امام سجاد عليه السلام نقل مىكند كه او فرمود: «ما بمكة والمدينة عشرون رجلا يحبنا; (1) در سراسر مكه و مدينه حتى بيست نفر نيست كه دوستدار ما اهل بيت عليهم السلام باشد.» در اين اوضاع، طرفداران ائمه اطهار عليهم السلام، پراكنده، مايوس و مرعوب بودند و امكان حركت جمعى از دست رفته بود.
تشكيلات پنهانى شيعه: بعد از شهادت امام حسين عليه السلام تا قبل از واقعه حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود كه به كلى نظام تشكيلات پيروان اهل بيت عليهم السلام به هم بريزد زيرا در تاريخ بعد از عاشورا، حركاتى ثبتشده است كه حاكى از وجود تشكيلات شيعه است. البته منظور از تشكيلات پنهانى شيعه، تشكيلات منسجم امروزى نيست بلكه مقصود پيوندهاى عميق اعتقادى است كه مردم را به يكديگر مرتبط مىكرد و وادار به فداكارى مىنمود و به كارهاى پنهانى و زيرزمينى برمىانگيخت. بنابر نقل ابن اثير در كتاب «الكامل فى التاريخ» در همان روزهايى كه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در كوفه بودند، در يكى از شبها در محلى كه آنها زندانى بودند، سنگى فرود آمد كه نوشتهاى به آن بسته بودند به اين مضمون:
«حاكم كوفه شخصى را پيش يزيد (در شام) فرستاده كه درباره وضعيت و سرنوشتشما از او كسب تكليف كند. اگر تا فردا شب (مثلا) صداى تكبير شنيديد، بدانيد كه شما در همين جا كشته خواهيد شد و اگر نشنيديد، بدانيد كه وضع بهتر خواهد شد.»
از اين حكايت روشن مىشود كه كسى از شيعه و دوستان اهل بيت عليهم السلام در دستگاه ابن زياد حضور و نفوذ داشته و مىتوانسته اطلاعاتى از زندان و سرنوشت زندانيان به دست آورد و اخبار را با صداى تكبير به اهلبيت عليهم السلام برساند.
نمونه ديگر عبدالله بن عفيف ازدى است كه نابينا بود و در همان مراحل اوليه ورود اسرا به كوفه، از خود عكس العمل نشان داد و به شهادت رسيد.
بعد از واقعه حره و شكستحركت توابين در عراق و شهادت مختار و شهادت ابراهيم بن مالك اشتر نخعى و ديگر بزرگان شيعه، مدينه و كوفه - دو مركز اصلى تشيع - خاموش شد و پيروان اهل بيت عليهم السلام در نهايت غربت و تنهايى باقى ماندند.
چرا امام سجاد(ع) قیام نکرد؟
اگر امام سجاد عليه السلام در آن شرايط قيام مسلحانه مىكرد و آشكارا با بنىاميه به مبارزه مىپرداخت، يقينا ريشه شيعه كنده مىشد و هيچ زمينهاى براى رشد مكتب اهل بيت عليهم السلام و دستگاه امامت و ولايت در دوران بعد باقى نمىماند. به همين دليل، امام سجاد علنا قيام مختار را تاييد نكرد بلكه در بعضى روايات آمده كه آن بزرگوار، نسبتبه مختار بدگويى كرد تا رابطهاى بين آنها احساس نشود. البته اگر مختار پيروز مىشد، حكومت را به دست اهل بيت عليهم السلام مىداد، اما در صورت شكست، اگر بين امام سجاد عليه السلام و او رابطه واضحى وجود مىداشت، يقينا پيامد آن، امام سجاد عليه السلام و شيعيان مدينه را مىگرفت و ريشه تشيع قطع مى شد.
زمینه های حکومت دینی
بدون شك، هدف نهايى امام سجاد عليه السلام ايجاد حكومت اسلامى بود. براى ايجاد حكومت اسلامى چند امر بايد تامين مىشد:
1. بايد انديشه درست اسلامى كه امامان اطهار عليهم السلام حاملان واقعى آن هستند و مبنا و زيربناى حكومت اسلامى است، تدوين، تدريس و منتشر شود.
2. آشناكردن مردم نسبت به حقانيت اهل بيت عليهم السلام و مصاديق راستين اولى الامر و خلفاءالله كه حكومت اسلامى بايد به وسيله آنان اقامه شود.
3. بايد تشكيلات منسجم و شايستهاى از شيعيان تشكيل شود تا زمينه تشكيل حكومت اسلامى فراهم شود.
همه موضع گيريها، روايات، موعظهها، نامهها و خلاصه تمامى عملكرد امام سجاد عليه السلام در طول زندگى براى تحقق اين سه امر بود و اين سه، براى آن بود كه «حكومت اسلامى» ايجاد شود. البته امام سجاد عليه السلام در فكر آن نبودند كه در زمان خودشان حكومت اسلامى ايجاد كنند زيرا امكان نداشت بلكه براى آينده تلاش مى كرد.
براى هركدام از اين سه امر، مشكلات فراوانى وجود داشت:
1. انديشه اصيل اسلامى تحريف شده و انديشه جاهلى حاكم و غالب شده بود. 2. تبليغات اموى بر ضد اهل بيت عليهم السلام چنان گسترش يافته بود كه مردم حتى در نمازها، به سب و لعن اهل بيت عليهم السلام مىپرداختند! 3. تشكيلات شيعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادى و فرهنگى و سياسى، متلاشى شده، نيروهاى كادر شيعه به شهادت رسيده بودند.
نكته پايانى
على رغم آنكه امام سجاد عليه السلام در دوران امامت پربركتخود - كه 34 سال طول كشيد - تعرض آشكارى به دستگاه خلافت نداشت ولى فعاليتهاى فرهنگى آن بزرگوار و تعليم و تربيت عناصر مؤمن و مخلص، بنىاميه را نسبت به آن حضرت بدبين كرد به طورى كه به آن امام عليه السلام تعرض هم كردند و دست كم يك بار آن حضرت را با غل و زنجير از مدينه به شام بردند.
اين غل و زنجيرى كه نسبت به امام سجاد عليه السلام معروف است، به طور يقين معلوم نيست كه در واقعه كربلا باشد اما در دوران امامت و از مدينه به شام، يقينى است. امام سجاد عليه السلام در موارد متعدد ديگرى مورد شكنجه و آزار مخالفان قرار گرفت و سرانجام در سال 96 هجرى در زمان خلافت وليد بن عبدالملك، به وسيله عمال خلافت، مسموم شد و به سعادت «شهادت» رسيد.
سلام الله عليه يوم ولد و يوم عاش و يوم استشهد و يوم يبعث حيا.