پروژه ایران : ناراحتی و استیصال را این روزها در بسیاری از افراد جامعه ایران میتوان دید.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، سعید ارکانزاده یزدی در یادداشتی نوشت: آدمها نگران امروز و آیندهاند. جیبها خالی است و سیاستهای کلان نشانی از آرامش ندارند. مخالفت با خواستههای جامعه به مردم نشان میدهد که وضع بهبود نخواهد یافت و عزمی شکل گرفته که به اشتباهترین و خشونتآمیزترین روشهای ممکن، جلوی دگرگونیهای اجتماعی و خواستههای بخش چشمگیری از جامعه گرفته شود.
مردم خستهاند و زخمخورده و امیدی دستکم کوتاهمدت به درستشدن شرایط ندارند. شاید این وضعیت را بتوانیم استیصال جمعی بخوانیم.
این استیصال جمعی در حال حاضر با رسانههای اجتماعی دوچندان شده است.
فناوریهای نوین ارتباطی مواهبیاند که میتوانند به سادهتر شدن زندگی و حل برخی مشکلات کمک کنند، اما گاهی نیز اسباب دردسر و تشدید مصائباند.
ما آدمهای مستأصل دقیقهها و ساعتها به موبایل زل میزنیم و صفحه نمایش را بالا و پایین میکنیم و حرفهای دیگران را میخوانیم و عکسها و ویدیوها را میبینیم.
گاهی اصلا دست خودمان نیست و نمیتوانیم چشم از صفحه موبایل برداریم. ضربان قلبمان بالا میرود، گاهی دعواهای بیارزش کاربران منزجرمان میکند و اصلاً از زندگی سیر میشویم. حال خرابمان خراب و خرابتر میشود. بیجهت پرخوری میکنیم، خوابمان بههم میریزد و مدتها ناخودآگاه دندانهایمان را بههم فشار میدهیم.
چه میتوان کرد؟
این استیصال جمعی یک ریشه و علت ندارد. انواع مسایل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی با هم گره خوردهاند و وضعیت فعلی را ایجاد کردهاند.
اما بهنظر میرسد رسانه و ارتباطات در این بین نقش پررنگی بازی میکنند. پس شاید با تغییراتی در کار با رسانهها و پرهیزهایی ارتباطی بتوان کمی از خرابتر شدن احوال شخصی و روانی فردی و بهتبع آن جمعی جلوگیری کرد.
آنچه در پی میآید پیشنهاد پرهیزهایی ارتباطی است در دورۀ استیصال جمعی کنونی: خبر فقط بهقدر کفایت
کسی که در ایران زندگی میکند نمیتواند خبر نخواند. عملی و منطقی نیست که به افراد تجویز کنیم از خبرها دور بمانند. اما میزان مصرف اخبار را میتوان کنترل کرد: فقط تا حدی خبر بخوان که آگاه شوی چه بلایی دارد سرت میآید.
چند رسانه حرفهای و مطمئن
برای یافتن خبر و آگاهشدن از وقایع، چند حساب کاربری و کانال و رسانه حرفهای کافی است. بهجای دنبالکردن دهها رسانه و اکانت که اخبار تکراری و متلک و دعوا و اطلاعات جعلی منتشر میکنند، میتوانیم رسانههایی را دنبال کنیم که طی زمان به آنها اطمینان پیدا کردهایم.
ارتباط انسانی عمیق مجازی
انفعال و گوشهنشینی چارهٔ کار نیست، ولی وقت و انرژی محدود روانی را میتوان صرف ارتباطات مؤثرتر کرد. میتوانیم ارتباطات تعاملی را جایگزین ارتباط یکطرفه و منفعلانه مجازی کنیم. مثلاً بهجای کانالهای تلگرامی رفت سراغ گروههای دوستان. میتوان با رفیقی چت کرد یا برایش کامنت گذاشت.
فرصت آفلاین بودن
از آنلاین بودن گریزی نیست، اما اگر فعالیتهای آنلاین اضطراب و استیصال ما را تشدید میکند میتوان روزانه چند ساعت پناه برد به فعالیتهای آفلاین، از آشپزی و کتاب و ورزش تا پیادهروی و ارتباطات رودرروی انسانی. قطع شبکه واقعیت بیرون را عوض نمیکند، ولی به ما فرصت تجدید قوا میدهد.
هر حرفی جایی دارد
نمیتوانیم از حقایقی که اطرافمان میبینیم فرار کنیم. مصیبت و فلاکت همهجا را فراگرفته. باید دربارهاش صحبت کنیم و چاره بیندیشیم، ولی نه در هر پلتفرمی و با هر کاربری. حرفهای جدی و غمهای بزرگ را میتوان در فضاهای مجازی خصوصیتر و با کاربران آشناتر زد.
دنبالکردن دوستان مجازی امن و آشنا
در ایامی که فشار روانی و اجتماعی به اوج میرسد، میتوان پای حرف هر کاربری که اهدافش برایمان روشن نیست ننشست. میتوانیم موقتا مطالب و روایتهای کاربرانی با عقاید متنوع را دنبال کنیم که از قبل میشناسیم.
شناخت چرخههای احساسات
مسببان وضع موجود روی چرخهٔ هیجانزدگی، عصبیت، احساس بیعملی، ناامیدی، استیصال، عذاب وجدان، ترسیدن و نهایتاً تسلیمشدن ما حساب باز کردهاند. الگوریتم شبکههای اجتماعی و اجیرشدگان سایبری نیز به ایجاد این چرخه کمک میکنند. با شناختن این چرخهها و آگاهی به طرز عمل و اثرشان، میتوان تا حدی آنها را شکست.
نگاه بلندمدت به وضعیت
شبکههای اجتماعی به مسایل کوتاهمدتمان میپردازند. ما برعکس باید نگاه بلندمدت داشته باشیم. هرچقدر هم که شرایط سخت باشد، این روزها میگذرند، البته که بهقیمت هدررفتن عمرمان. میتوانیم به مسیر زندگی خود و تجربه انواع بحرانها نگاه کنیم و کمتر از وضع فعلی بترسیم. بهاحتمال زیاد، اغلب ما اینبار هم زنده خواهیم ماند، البته که با زخمهای بسیار. غریزه بقا حکم میکند بمانیم و روزهای کمی بهتر را هم ببینیم.