پروژه ایران : واقعیت این است: ما خیلی به دیگران نیازمندیم، اما جسارت ابراز کردنش را نداریم. ما به بودنِ دیگری، به نگاهش، تحسینش و یاریاش نیازمندیم. اغلب ما تاب تنهایی را نداریم. عجیب هم نیست، ما آدمها برای تنهایی ساخته نشدهایم. ما دلبستهایم.
اما هزار کار میکنیم تا به دیگری نگوییم که به او نیاز داریم، نگوییم قدرش را میدانیم، نگوییم که اگر نباشد جای خالیاش آزارمان میدهد، نگوییم که برایمان مهم است. گاهی بلد نیستیم. آخر چند نفر از ما ابراز صادقانه را دیدهایم؟ چند نفر از ما یاد گرفتهایم که آدمها میتوانند وسط روزهای معمولی زندگی بگویند قدر هم را میدانند و چقدر خوب است که هستند. چند نفر از ما چنین چیزی را خطاب به خودمان شنیدهایم؟
گاهی هم مسئله بلد نبودن نیست، ترسیدن است. میترسیم ابراز کنیم و در بازی قدرت دست بالا را از دست بدهیم، میترسیم ابراز کنیم مبادا دیگری طلبکار بشود، میترسیم بگوییم برایم مهمی، اما آن دیگری (پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، شریک) شبیهش را به ما نگوید.
میترسیم بگوییم و دیگری را بترسانیم، میترسیم وابسته به نظر برسیم، میترسیم دیگری رهایمان کند، میترسیم مسئولیت زیادی روی دوشمان قرار بگیرد. میترسیم احساساتی به نظر برسیم. میترسیم دیگری ما را پس بزند.
خلاصه اینکه خیلی میترسیم و ابراز نمیکنیم. به جایش چه میکنیم؟ اجتناب میکنیم، بهانه میگیریم، دعوا راه میاندازیم، بدبین میشویم، طوری رفتار میکنیم که گویی بود و نبود دیگری فرقی برایمان ندارد، بیتوجهی میکنیم و ... . اما واقعیت این است که نیاز داریم از نیازمان به دیگری بگوییم، از قدردانیمان حرف بزنیم و در دل همین ابراز، با او درباره مشکلاتمان با هم گفتگو کنیم.
پانوشت: ابراز نیاز به دیگری و قدردانی در واقعیت کار آسانی نیست ولی آموختنی است. اوضاع میتواند بهتر از این باشد.