آن مرحوم با ماشین به جمعی از اعضای نیروی انتظامی برخورد نمود که منجر به وفات مرحوم کرمپور و زخمی شدن جمعی دیگر شد. برای وی دو پرونده تشکیل شد؛ محاربه و قتل عمد.
۲. برای جرم محاربه، اعدام صادر شد که پس از فرجامخواهی، شعبه ۳۹ دیوان در رد یا قبول محاربه اظهارنظر ننمود.
در خصوص قتل عمد، حکم قصاص صادر شد. پس از فرجامخواهی شعبه ۳۹ دیوان، فرجامخواهی را نپذیرفت و رای قصاص را تأیید کرد بنابراین در این مرحله با یک حکم قطعی مواجه هستیم.
۳. نسبت به این رأی تقاضای اعاده دادرسی شد که در مرحله اول، این تقاضا رد شد.
برای بار دوم تقاضای اعاده دادرسی شد که این بار شعبه اول دیوان عالی کشور این تقاضا را پذیرفت و اعاده دادرسی را تجویز نمود چرا که در سلامت روان مرحوم قبادلو با توجه به شهادت پزشکان مختلف شبهه وجود داشت.
۴. این تجویز به معنای توقف اجرای حکم قصاص و رسیدگی مجدد در شعبه همعرض بود که این مهم به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک تهران ارجاع شد.
در حالیکه همه منتظر رسیدگی مجدد بودند اتفاقی خاص میافتد؛ فیزیک پرونده به شعبه ۵ نمیرود چرا؟
۵. چون رییس دادگستری تهران (آقای القاصی مهر) تجویز اعاده دادرسی از سوی شعبه اول دیوان عالی کشور را خلاف بیّن شرع میداند و تقاضای اعمال ماده ۴۷۷ میکند!
این تقاضا مورد پذیرش قرار گرفته و رسیدگی به این امر به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور ارجاع میشود.
۶. تجویز اعاده دادرسی صادره از شعبه اول دیوان عالی کشور توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور، خلاف شرع بیّن شناخته میشود و با کأن لم یکن تلقی شدن تجویز اعاده دادرسی، حکم قطعیت یافته اولیه به مرحله اجرا درمیآید.
۷. صرف نظر از ماهیت و محتوای پرونده چرا رییس دادگستری تهران و شعبه ۳۹ تجویز اعاده را خلاف بیّن شرع دانستند؟
اینکه یکبار دیگر شعبه ۵ کیفری یک، به پرونده رسیدگی کند کجای شرع را به هم میزد؟ آن هم شرع بیّن را!
آیا تأخیر در اجرای قصاص و رسیدگی مجدد حقی را از اولیاءدم تضییع میکرد؟
۸. اساساً قصاص حق شخصی است و تلاش در ایجاد مصالحه مورد تأکید است حال شعبه یک دیوان عالی کشور با تجویز اعاده فرصتی برای تجدید رسیدگی و حتی ایجاد مصالحه فراهم کرده بود که متاسفانه با اقدام رییس دادگستری و شعبه ۳۹ دیوان این فرصت از بین رفت.
۹. ای کاش حضرات با دقت بیشتری به احکام فقهی توجه کنند و فرصتهای پرهیز از سلب حیات را مغتنم بشمارند چرا که تسریع در قصاص یا اعدام قطعاً ممدوح نیست و در ما نحن فیه متأسفانه چنین شد که ای کاش نمیشد.
«متن بلند بالا یادداشت دکتر برهانی است که در صفحه اینستاگرامشان منتشر شده است.»
پینوشت:
در دودهه قبل بخشی از مسئولان قضایی بودند که برای اثبات خودشان کارهای عجیبی میکردند.
بگیر و ببندهای گسترده، فیلتر شبکههای اجتماعی، برخورد فلهای با روزنامهها یا ...
همان زمان که سوگلی بودند من هیچوقت به اینها خوشبین نبودم و بعدها هیچکدام عاقبت بخیر نشدند.
فاعتبروا
پینوشت ۲:
لازم به ذکر نیست که من با برخی عبارات داخل متن همدل نیستم و جهت امانتداری تمام و کمال یادداشت را منتقل کردم.
مثلا برای ماموری که حین ماموریت به رحمت خدا رفته با هر تفسیر حقوقی شهادت از واژه وفات زیبندهتر است.
ولی درگیر واژگان نباشید اصل موضوع را دریابید.
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران