رمان کوچک «بادها» یک ماریو وارگاس یوسای کامل را نشان میدهد: انتقادی، تند، گزنده. داستان زندگی یک پیرمرد و جامعهاش در سراشیبی افول؛ حافظهای رو به زوال و گذشتهی رو به فراموشی.
اشتفان سوایگ با «حدیث شطرنج» نمونهای از سرنوشت بسیاری روشنفکران را تجسم میبخشد که خواستند، اما نتوانستند از سیطرهی فاشیسم بر اروپا، و سقوط ارزشهای معنوی این قاره جلوگیری کنند.