درمانهای ذهن و بدن در دهههای اخیر به طور فزایندهای محبوب شدهاند. ایده مدیتیشن، یوگا، تایچی و تمرکز حواس این است که به افراد کمک میکند تا عواطف را متمرکز و آنها را وادار میکند روی زمان حال تمرکز کنند. درمانهای ذهن و بدن به افسردگی و اضطراب کمک میکنند، اما در مورد تأثیر آنها بر اسکیزوفرنی چه میدانیم؟
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، اسکیزوفرنی، به طور طبیعی با اختلال شناختی، حسی و عاطفی مشخص میشود، بنابراین منطقی است که شک کنیم، درمانهای ذهنو بدن ممکن است به برخی از علائم شناختی و عاطفی کمک کند. بیمارانی که در بیمارستان بستری میشوند معمولاً علائم منفی بیشتریدارند که بیمار را ناکارآمدتر میکند تا بیمارانی که میتوانند با اختلال خود در خارج از کلینیک بستری زندگی کنند.
مطالعات بر روی یوگا و اثرات آن بر جمعیتهای سرپایی متمرکز شدهاند، اما برای کسانی که در شرایط ناتوانکننده جدیتر به کمکبیشتری نیاز دارند، چطور؟
یک مطالعه موردی درباره تمرینات یوگا
مطالعهای اثرات مداخله چهار هفتهای تمرین یوگا در یک بیمارستان بستری را بر روی بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنیبررسی کرد. 19 بیمار علاوه بر درمان عادی، مانند دارو و درمان در مداخله شرکت کردند، در حالی که 14 بیمار به تنهایی درمان عادی راادامه دادند.
تمرین یوگا بهعنوان یک کلاس 50 دقیقهای انجام شد که برای تناسب با نیازهای فردی بهطور خاص برای بیماران مبتلا به اختلال طیفاسکیزوفرنی اصلاح شد. از یک دستورالعمل، این تمرین به دقت توسط روانپزشکان، روانشناسان، معلمان یوگا و خود بیماران انتخاب وتوسعه داده شد. هدف، انتخاب ژستها و تمرینی بود که برای همه بیماران بدون توجه به سطح فعالیت بدنی آنها قابل دسترسی باشد.
تشکها به صورت دایرهای چیده شده بودند تا ارتباط اجتماعی را تقویت کنند و از وسایلی مانند پتو و آجر یوگا برای افزایش راحتیبیماران در مطب استفاده میشد. این تمرین حتی شامل تغییراتی برای کسانی بود که میخواستند یا نیاز داشتند روی صندلی بنشینندو برای کسانی که محدودیتهای فیزیکی داشتند. سکوتهای طولانی یوگایی به حداقل رسید و دستورالعملها با زبان ساده انجام میشد.
پس از آن، بیماران میتوانستند، احساسات خود و آنچه را که میخواهند در جلسه بعدی انجام دهند، بیان کنند.
محققان علائم اولیه و پس از مداخله را با مصاحبههای کیفی و همچنین معیارهای خودگزارشی مانند مقیاس علائم مثبت و منفی(PNSS)، مقیاس افسردگی کلگری برای اسکیزوفرنی (CDSS) و مقیاس عملکرد اجتماعی شخصی (PSP) اندازهگیری کردند. اینمقیاسها علائم مثبتی مانند توهم و هذیان و همچنین عاطفه و افسردگی را اندازهگیری میکنند. عملکرد اجتماعی با فعالیت اجتماعی درکار و مطالعه، روابط شخصی و بین فردی، مراقبت از خود و رفتارهای آزاردهنده و پرخاشگرانه سنجیده شد.
نتایج
این مطالعه نشان داد که در ابتدا، بیماران تمایل به بهبود سطح استرس و کاهش علائم داشتند. نکته جالب توجه این است که تعداد کمیاز شرکتکنندگان برای ادامه درمان یوگا از ترس اینکه علائم بدتر شود، تردید داشتند. برخی از بیماران نشان دادند که در دسترسی بهحس درونی آگاهی عاطفی خود با مشکل مواجه بودند و برخی ابراز تردید کردند که یوگا ناگهان آنها را بهبود میبخشد.
با این حال، نتایج نشان داد که نگرانی آنها اشتباه است. مشخص شد که مداخله یوگا به طور قابل توجهی توانایی آنها را برایاستراحت، افزایش آگاهی بدنی، احساس ارتباط اجتماعی و افزایش احساس معنویت افزایش می دهد.
بیماران توانایی افزایش یافته برای خودتنظیمی احساسات خود از جمله اضطراب، اختلالات خواب، حواسپرتی و تسکین درد را نشاندادند. هنگامی که علائم ظاهر شد، بیماران نیز به موقعیتهای یوگا به عنوان مکانیسمهای مقابلهای بازگشتند.
مداخله یوگا همچنین شفقت به خود را افزایش داد. بسیاری از کسانی که اختلالات اسکیزوفرنی را تجربه میکنند اغلب شرم، گناه، عدماعتماد به نفس، ترس و مشکل انگیزه دارند.
یوگا به بیماران این امکان را میداد تا بر روی نیازهای شخصی خود از نظر احساسی و همچنین جسمی تمرکز کنند که این بر بقیهعملکرد روزانه آنها تأثیر میگذاشت.