به گزارش پایگاه خبری پروژه ایرانی، روزنامه جوان نوشت: انتخاب آقای عارف از همان ابتدا در بین حامیان آقای رئیسجمهور تنشهایی را موجب شد، بسیاری از اصلاحطلبان این انتخاب را ناامیدکننده دانستند، برخی او را به بیعملی و سکوت و شکست همیشگی متصف کردند، بسیاری استعفاهای مکرر او را در سر بزنگاهها یادآور شدند، یکی دو نفر تلویحاً از رانت کاری فرزند او یاد کردند و تعبیر «ژن مرغوب» را بهکار بردند، تا جایی که احمد زیدآبادی طی دو متن پیدرپی مجبور شد از عارف به عنوان بهترین گزینه معاونت اول حمایت کند.
او در دومین متن خود در این باره بهدرستی کسی، چون علی لاریجانی را از آنجا که فقط به ایفای نقش اول گرایش دارد، برای معاونت مناسب ندانسته و گفته است انتخاب او به اصطکاک با شخص پزشکیان منجر میشده است. وی ظریف را هم زودرنج و تحریکپذیر و گرفتار حاشیه معرفی کرده و جالب اینکه در رد جهانگیری، او را موجب «انگ» تداوم دولت حسن روحانی دانسته است!
اما فارغ از انتقادات و حمایتهای درون جبهه اصلاحات از این تصمیم، باید گفت دکتر عارف از شخصیتهای سالم و خوشنام اصلاحطلبی است که در مسئولیتهای قبلی خود از ریاست دانشگاه تهران تا وزارت علوم و بعدها معاونت رئیسجمهور در دولت آقای خاتمی، خوش درخشیده و بدون حاشیه بوده است و اهداف کاری خود را تا حد زیادی خوب پیش برده است.
او جناحگرایی افراطی ندارد و اصولاً در هیچ مسئولیتی به دامن تندروی و ضدیت با نظام نیفتاده است.
با اینهمه بعضی نگرانیها از این انتصاب را هم نمیتوان نادیده گرفت. اولین نکته اینکه او با ۷۳ سال سن، برای این مسئولیت اجرایی زیادی پیر است و انتظار میرفت دکتر پزشکیان با وعدههایی که داده بود، برای این مسئولیت مهم از نیرویی جوانتر و قبراقتر استفاده کند، نه پیرترین معاون اول تاریخ جمهوری اسلامی را.
ضمن اینکه معمول و منطقی این است که بین رئیسجمهور و معاون اول، یکی عملیاتیتر و دیگری ستادیتر (هر کدام که) باشد تا کارها بهتر پیش برود و به نتیجه برسد. با شناختی که از شخصیت هر دو بزرگوار وجود دارد، هر دو آدمهای ستادی هستند و نه عملیاتی و وسطِ میدانِ کارهای بزرگِ فراوان. این دومین نگرانی بزرگی است که وجود دارد.
نکته سوم اینکه باز هم با توجه به شرایط کشور و وعدههای رئیس محترم جمهور برای حل مشکلات معیشتی مردم و اقتصاد ایران، نه ایشان و نه آقای عارف سابقه و صبغه ورود به حوزه مسائل اقتصادی را ندارند و با توجه به نیاز جدی کشور به حل این موضوعات، معلوم نیست فرجام این مشکلات چگونه و به دست چه کسان آشکار و پنهانی قرار است رقم بخورد.
آیا همانطور که آقای خاتمی بارها تصریح کرده بود که کار اصلی من توسعه سیاسی است نه اقتصادی، حالا که سرنوشت کشور پس از گذشت ۲۰ سال مجدداً به معاون اول او گره خورده است، باز هم شاهد همان آش و همان کاسه خواهیم بود؟!