مصاحبه اخیر یک مقام شهرداری مشهد هنگامه سیلاب مرگبار و انکار آن و تنزل به یک آب گرفتگی ساده از یک جهت نمونه جالب و قابل بررسی و تعمیم است.
یادداشت: سیل کدام سیل!
28 ارديبهشت 1403 ساعت 23:54
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
مصاحبه اخیر یک مقام شهرداری مشهد هنگامه سیلاب مرگبار و انکار آن و تنزل به یک آب گرفتگی ساده از یک جهت نمونه جالب و قابل بررسی و تعمیم است.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، مسعود امیرزاده در یادداشتی نوشت: نمونه ای از انبان تکذیب های مکرر آفتاب در روز روشن که رویه مدیریتی در برخی بخشهای کشور شده است.لحن توام با لودگی مهوع ایشان یک مسطوره از آن چیزی است که مردم در عرصه های گوناگون حس میکنند و نجیبانه در مقابل، این بی شرمیها را تحمل میکنند!
تورم و گرانی ؟ کدام گرانی!
قطع درخت بوستانها و جنگلها ؟ درکجا!!
آلودگی هوا و آب و مواد غذایی ؟ خیر تکذیب میشود.
از قرار همه چیز خوب و آرام است و نه اصفهان نصف جهان در حال فرو ریختن و بلعیده شدن بواسطه فروچاله هاست.نه سرطان غوغا میکند و تنها کسب پر رونق این روزها دارو و درمان بیماریهای صعب العلاج شده است. نه جوانان از سرزمین پا به گریز دارند و یا در هنگامه جوانی و خواب سونامیوار دق مرگ میشوند.
اصولا در زاگرس خبری از طغیان آفت و در هیرکانی خبر از مرگ زادآوری نیست، همه اینها را باید تکذیب کرد و گفت فقط اوضاع کمی تا قسمتی ابری است و همه چیز به فرمایش آن مقام شهرداری تحت کنترل دوربینهای ایشان می باشد.
اما مردم ماشینهای غوطه ور در آب را در شیراز و مشهد به چشم دیدهاند و عزیزان در گل رفته را بیرون کشیدهاند. آنها سموم کشاورزی پنهان در میوه ها و محصولاتی که به خورد آنها میرود در کالاهای مرجوعی صادراتی در گمرک در پیش چشم نمایان و یا با درد و چرک و خون سرطان خود و عزیزانشان لمس کردهاند.مردم بحران آب و هوا را هر روز میچشند و تنفس میکنند و بحران خاک را با ریزگرد فرومیدهند. مردم شهر نظاره گر حصار بستن بر اندک اموال عمومی در قالب بوستانهای شهر و مثله کردن درختان تحت عنوان هرس هستند.
تکذیب به چه کار آید وقتیکه همه چیز عیان است؟
اما بیانصافی نکنیم تکذیب در این شرایط آنچنان پررویی میخواهد که کار هر کس نیست، اما در امثال آن مقام مسئول در شهرداری مشهد هست و اتفاقا نوع توام با بیمزگی و ابتذال هم موجود هست.
اگر از مرده ریگ مولانا بپرسید، که بالاترین صفت اخلاقی در انسان کدام است، خواهند فرمود:
شرم!
و یا به قول صائب که گفتهاند:
رحم و انصاف و مروت از جهان برخاسته است
روی دل از قبله مهر و وفا گردیده است
پرده شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است
صبر از دلها چون کوه قاف دامن چیده است
هر تهیدستی ز بی شرمی درین بازارگاه
در برابر ماه کنعان را دکانی چیده است
در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است
کد مطلب: 421724