یک طلبه از زنی که در گوشهی یک درمانگاه در قم روی زمین نشسته، نوزادش را در آغوش گرفته و شالش روی شانههایش افتاده، مخفیانه فیلم و عکس میگیرد. زن جوان برآشفته میشود، به روحانی اعتراض میکند و میخواهد عکسهای او را پاک کند. روحانی نمیپذیرد و زن با صدای بلند خواستهاش را تکرار میکند. فیلم این درگیری و پریشانحالی مادر جوان، افکار عمومی را ناراحت و عصبانی میکند.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، خشم و نگرانی مادر جوان که بالا میگیرد، گروهی از زنان به یاری زن میشتابند، فرد روحانی را احاطه میکنند و با اعتراض شدید از او میخواهند که گوشی همراهش را به آنها بدهد تا فیلم و عکس را پاک کنند. روحانی مقاومت میکند و زنان هم روی درخواستشان اصرار میکنند. مادر جوان دچار تشنج میشود.
فیلم این درگیری، نکاتی مهم و قابلتأمل از وضعیت جامعه ایران را نشان میدهد؛ نکاتی که البته همه به آن واقف هستیم؛ هم مردمی که منتقد چنین رفتارهایی هستند و هم کسانی که میدانند با عکس و فیلمگرفتنهایشان بخشی از جامعه را نگران و عصبانی میکنند و منجر به انباشت تنش، کینه و نفرت میشوند. اصلاً همین فیلم را به مثابه یک نظرسنجی تصادفی ببینید. همه چیز ناگهان اتفاق افتاد اما حاضران در درمانگاه حق را به زن جوان دادند و معترض روحانی میانسال شدند. انگار یک نظرسنجی تصادفی است با این پرسش که آیا شما اقدام طلبه میانسال را تایید میکنید یا خیر؟ پاسخ براساس رفتار مردم، «نه» قاطع است.
اما وقتی میدانیم چنین رفتارهایی به خشم، بیاعتمادی و نگرانی مردم دامن میزند و صدالبته بینتیجه بودنشان کاملاً واضح و مشخص است، چرا باز هم آن را تکرار میکنیم؟ در پسِ این واقعه، یک «چرا»ی بزرگ نهفته است. یک «چرا»ی ناراحتکننده. و در نهایت اینکه چرا چنین رفتارهای قهری و بینتیجه هرازگاهی در یک گوشه از شهر و کشور مشاهده میشود و مردم را مضطرب و خشمگین میکند؟
این فیلم درعین حال نشاندهنده جایگاه کنونی روحانیت در جامعه ایران است. روحانیت، نهادی بسیار قدیمی و ریشهدار است که در روزگار نهچندان دور از گروههای معتبر و قابل احترام جامعه ایران بود. در گذشته صرف حضور یک روحانی باعث میشد زنان حجابشان را رعایت کنند و حتی به تذکر هم نیازی نبود اما امروز، نهفقط این حضور چنان تاثیری ندارد، بلکه حتی نفوذ کلامشان هم به اندازه سابق نیست. این واقعه بهعنوان یک نمونه نشاندهنده وضعیت نهاد دین و متولیان آن در جامعه است. اگر کسانی در این باره تردید دارند، میتوانند به نتایج پیمایش اخیر مراجعه کنند. نتایج این پیمایشها نشان میدهد که اعتقادات بنیادین هم افول پیدا کرده است. علت چیست که وضعیت به اینجا رسیده است؟ در ادبیات جامعهشناسی دینی، طبقهبندیهای مختلفی با موضوع دینداری وجود دارد که یکی از آنها دینداری رسمی است که در ایران پس از انقلاب، معمولاً نماینده آن، روحانیت است. وقتی یک روحانی با لباس مخصوص خودش در اجتماع حاضر میشود دیگر نیازی ندارد که بگوید من یک شخص مذهبی هستم. همان لباساش تبدیل شده است به نماد دینداریاش. پس اگر رفتاری از یک روحانی که معتقد به دینداری عمومی و مناسکی است سر بزند و جامعه نیز آن را نپذیرد، روی قضاوت مردم از دینداری رسمی تاثیر میگذارد. بسیاری از پژوهشگران، جامعهشناسان، کارشناسان امور دینی و سیاسی طی سالهای اخیر هشدار دادهاند که گرایشهای دینداری در جامعه ایرانی کاهش پیدا کرده است. آنها عقیده دارند همه شاخصهای اصلی التزام مذهبی یا دینداری مردم در طول این چند دهه با افول مواجه شده است. این رفتار و وضعیت اجتماعی نشان میدهند که روحانیون خود را در جامعهای میبینند که رفتارها و گرایشهای دینی در حال افول است. حال پرسش این است که آیا چنین رفتارهایی، فاصلهها را کم میکند؟
منطق و هدف چنین رفتاری آنگونه که از سخنان مدافعان برخوردهای قهری برمیآید، تقویت ارزشهای دینی و مذهبی جامعه است. روشن است که چنین رفتارهایی به افزایش اعتبار ارزشهای دینی منجر نمیشود و برعکس، باعث کاهش این ارزشها و متعاقب آن کم شدن اعتبار و جایگاه روحانیون خواهد شد. درعین حال چنین رفتاری باعث دور شدن بخش بزرگی از مردم از حکومت و ارزشهای دینی و بهطور کلیتر از روحانیت میشود. پس این اصرار برای چیست؟ به این سوال میتوان پاسخهای متعددی داد. یکی از این پاسخها، نیاز به نشان دادن قدرت است؛ آنهم در شرایطی که مؤلفههای آن رو به کاهش است. افراد و گروههایی که پایگاه اجتماعیشان را از دست دادهاند، سخنانشان تاثیرگذاری سابق را ندارد، انحصار رسانهایشان از بین رفته، قدرت بازسازی نهاد رو به افول در جامعه ایران را ندارند، چراکه تمام فکر و توانشان صرف حضور در قدرت شده است. وقتی هیچ راهی وجود نداشته باشد، طبیعی است که با علم به اینکه رفتارشان بینتیجه است و حتی تاثیر معکوس میگذارد، سراغ عامل قدرت و زور میروند و از این طریق تلاش میکنند به آنچه که میخواهند دست پیدا کنند. پس هر چه مشکلات بیشتر و تاثیرگذاریشان کمتر شود، توسلشان به شیوههای قهری و استفاده از زور و سیاست بیشتر خواهد شد.
متاسفانه متولیان رسمی دین نیز در چنین شرایطی کمتر به دیدن واقعیتهای جامعه علاقه نشان میدهند و حتی با سکوتشان این فرایند را تایید میکنند. کافی است اخبار روز جمعه را نگاه کنید. برخی از مسئولین، بسیاری از امامان جمعه، برخی از نمایندگان جدید مجلس تنها چند روز پس از انتخابات، در سخنانشان روی برخوردهای قهری در موضوع حجاب تاکید کردند. برخیهایشان حتی مردم را به حضور در میدان و مقابله با بیحجابی تشویق کردند. جنس همه این سخنان و سیاستها، یکجور بود. موضوع استفاده از سیاست و قدرت در مسائل جامعه از سالهای گذشته وجود داشته و همچنان هم ادامه خواهد داشت. اگر قبلاً در موضوع ویدئو و چند سال بعد ماهواره بروز و ظهور داشته است، درآینده نیز حتی اگر مسئله حجاب حل شود، در موضوعهای جدید نیز ادامه پیدا میکند. درواقع اینگونه افراد حضورشان به همین، تقابلها و حاشیهسازیها بند است. حتی به قیمت وارد کردن مسیر تحولات کشور به عرصه احساسات و تقابل و تخریب. به هر حال نتیجه این رفتارها و قدرتنماییها به زیان فرهنگ دینی جامعه تمام خواهد شد.
نکته دیگر اینکه مردم در خصوص این رفتارها بین روحانیون هیچ تفکیکی قائل نمیشوند. اگرچه برخی از روحانیون و افراد مؤمن و دیندار نسبت به چنین برخوردها و تقابلهایی ابراز نگرانی کنند اما وقتی کسانی که منتقد چنین رفتارهایی هستند، مخالفت خودشان را به شکل صریح و علنی اعلام نمیکنند، حرف نمیزنند و عملی از خودشان نشان نمیدهند، طبیعی است که مردم هم تفکیک قائل نمیشوند. اگر مراجع و روحانیونی که چنین شیوههایی را نمیپسندند، به شکل صریح به نقد و انتقاد از این رفتارها نپردازند و سکوت پیشه کنند، مردم چگونه متوجه شوند که نظر آنها درباره این برخوردها چیست؟ نتیجه این میشود که مردم بین روحانیون و مراجع در مسائلی که جامعه نمیپسندد، فرقی قائل نمیشوند و نهاد روحانیت بیش از پیش پایگاه اجتماعی خودش را از دست میدهد.