جشنواره فیلم فجر در چهلودومین تجربه خودش به متفاوتترین شکل نسبت به دورههای قبل برگزار شد و پرسشها و ابهامهای فراوانی نیز برجای گذاشت؛ جشنوارهای که نهتنها همه سلیقهها را نمایندگی نکرد، بلکه خالی از تنوع هم بود. بخش خصوصی حضوری کمرنگتر داشت و در مقابل فیلمهای ارگانی و دولتی بخش مهمی از جشنواره را به خودشان اختصاص دادند.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، مهمترین ویژگی جشنواره امسال غلبه فیلمهای ارگانی بر متن، غیبت بزرگان سینمای ایران و بسیاری از بازیگران درجه یک و همچنین حضور اندک بخش خصوصی بود. البته مسئولان سازمان سینمایی ایران در مراسم اختتامیه از حال خوش سینمای کشور گفتند، خبر از آشتی مخاطبانی دادند که با سینما قهر کرده بودند و در یک کلام وضعیت سینمای ایران را بسیار مطلوب ارزیابی کردند. اما آیا وضعیت سینمای ایران به همان خوبی است که مدیران ارشاد و مسئولان دولتی توصیف میکنند؟ واقعیت اما برخلاف گفتههای مطرحشده است. وضعیت سینمای ایران نهتنها خوب و آرام نیست که آشفته و متلاطم است. در پی شروع ناآرامیهای سال گذشته در کشور، وضعیت سینما و سینماگران هم تغییر کرد. بسیاری از اهالی سینما ممنوعالکار شدند و یا خودشان شرایط را برای ادامه فعالیتهایشان مناسب ندیدند. در نتیجه بسیاری از فیلمها از سبد اصلی مصرف فرهنگی خانوادهها فاصله گرفتند و مردم عموماً مصرفکننده محصولات غیررسمی در حوزه نمایش و موسیقی شدند.
اگر فیلمسازان میتوانستند در شرایط عادی به برخی از تولیدات در زمینههای اجتماعی روی بیاورند، اما پس از تکانههای شدید مدنی و اجتماعی سال گذشته که شرایط کشور را وارد بحران کرد، فیلمسازان مستقل و بخش خصوصی با شرایط دشوارتری برای پرداختن به موضوعهای مورد توجه مردم روبهرو شدند. صدالبته که حرفهای وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی کشور درباره روند رو به رشد و وضعیت مطلوب و مطبوع سینمای ایران بیاساس و واژگون است. درعین حال این سخنان، یک نوع خلاف گویی هم در خودش دارد و میتواند مخاطراتی دربرداشته باشد. چرا؟ چون وقتی مدیران و سیاستگذاران فرهنگی، چنین نگاهی دارند که همه چیز در صنعت سینما خوب و عالی است و مشکلی وجود ندارد، پس دلیلی هم ندارند که برای رفع دغدغههای اهالی سینما و حل مسائل و مشکلات حوزه سینما چارهاندیشی کنند.
همین جمله محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد که گفته پررونقترین دوران سینمای ایران را داریم، یک نوع فرار رو به جلو و وارونه جلوه دادن فضای سینما به حساب میآید. درحالیکه از وزیر ارشاد انتظار میرود مسائل را به واسطه سمتی که به عهده دارد، درست ببیند و سنجیده سخن بگوید. متاسفانه اقتصاد سینما در کشور به تدریج وابسته به پول و امکانات نهادهای دولتی و حضور پررنگ ارگانها شده است.
نه اینکه قبلاً فیلمهای ارگانی وجود نداشت و نهادهای دولتی و حکومتی وارد عرصه فیلمسازی نمیشدند؛ قبلاً هم شاهد حضور ارگانیها در حوزه فیلم و سینما بودیم، اما نه به شدت این سالها. در سالهای قبل اگر موضوع فیلم مشارکتی مطرح میشد معنیاش این بود که بهعنوان مثال وزارت ارشاد، فارابی، حوزه هنری و شهرداری از توان بخش خصوصی هم در ساخت فیلم استفاده میکردند. یعنی پول و امکانات این نهادها در اختیار فیلمسازان بخش خصوصی قرار میگرفت اما امسال در سخنان مدیران ارشاد مشاهده کردیم که تعریف مشارکت در ذهن آنها متفاوت از آن چیزی است که درسالهای نهچندان دور شاهد بودیم. مشارکت در نگاه آنها یعنی استفاده از توان و امکانات نهادهای انقلابی. همین مسئله است که حضور فیلمهای ارگانی را پررنگتر کرده است.
یکی از آسیبهای چنین سینمایی، وابسته شدن به نهادهای انقلابی و دور شدن از جامعه است. درنتیجه سینما که باید زبان فرهنگ و تاریخ مردم باشد و با جامعه ارتباط بگیرد، رفتهرفته دچار گسست میشود. مگر میشود از ناآرامیها و اعتراضهای سال گذشته حتی یک فیلم هم نداشته باشیم؟ مگر میشود از انبوه مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی که کشور را احاطه کرده است، تولید جدی نداشته باشیم؟ چطور میشود درباره رانت، اختلاس، مدیریتهای ناکارآمد و افراد نالایق یک فیلم ساخته نشود؟ چرا یک فیلم خوشساخت و جدی که صدای مردم را نمایندگی کند، ساخته نشده است.
سینما یکی از راههای رشد و اصلاح جامعه است. یک فیلم تاثیرگذار میتواند آگاهی مردم را نسبت به موضوع جاری جامعه بالا ببرد و اساساً در ساحت اثرگذاری هیچ چیزی نمیتواند جای سینما را بگیرد. اما متاسفانه نگاه به سینما بهخصوص پس از ناآرامیهای سال گذشته آمرانه شده است. یک نگاه دستوری و از بالا به پایین را در حوزه سینما شاهد هستیم. اضافه کنید حذف و خانهنشینی بسیاری از چهرههای شناختهشده و مردمی حوزه سینما و همچنین مهاجرتهای فراوان سینماییها که این عرصه را از نخبههایش خالی کرده است.
اگر از خود اهالی سینما و باتجربههای این صنعت سوال کنید که وضعیت سینمای ایران را چگونه ارزیابی میکنند و مهمترین مشکلات این روزهای سینما چیست؟ آیا رشد داشته یا دچار افول شده است؟ به نظرتان چه پاسخهایی میشنوید؟ آیا همچنان معتقد خواهید بود که همه چیز عالی است و سینما به سرعت رو به جلو میرود؟ مدیران وزارت ارشاد قطعاً پس از این جشنواره باید سراغ اهالی سینما بروند و سخنانشان را بشنوند.
متاسفانه طی چند سال گذشته، جشنوارههای کشور به نهادها و ارگانها توجه بیشتری نشان میدهند. این مسئله را میتوان در جشنوارههای تلویزیونی، سینما حقیقت، جشنوارههای عمار و مقاومت هم دید. انگار که تبدیل به یک نوع جایزه دادن دورهمی شده باشد که هر کدام از ارگانها باید سهم خودشان را دریافت کنند. حتی درباره جشنواره اخیر این موضوع در میان اهالی سینما و کارشناسان به شکل جدی مطرح شده که قرار بود همه را راضی نگه دارند. اصلاً کارکرد برخی از جوایز شده راضی نگه داشتن کسانی که در جشنواره شرکت میکنند.
جشنواره فیلم فجر نیز در راستای همین سیاستها در چند سال اخیر به تلفیقی از جشنواره مقاومت و عمار تبدیل شده است. برگزاری این الگو از جشنوارههای سینمایی، زنگ خطر جدی برای عرصه فیلمسازی کشور به شمار میرود که سینما را از جامعه دور میکند. جشنواره امسال را با سالهای قبل مقایسه کنید. درسالهای نهچندان دور مردم برای تهیه بلیت جشنواره سر و دست میشکستند.
امسال آیا چنین شور و هیجانی را مشاهده کردید؟ شاید جالب باشد بدانید که سال گذشته برای اصناف مختلف خانه سینما زمان و مکان مشخصی را در نظر میگرفتند و در نتیجه در یک زمان مشخص و سینمای مشخص میتوانستند فیلم ببینند. اینطور نبود که هر فیلمی را در هر ساعتی ببینند. امسال اما اعلام کردند هر کسی که کارت خانه سینما و شماره نظام سینمایی دارد، میتواند در سایت جشنواره ثبتنام کند و همه فیلمها را در همه زمانها ببیند.
به هر حال خیلی زود مشخص میشود فیلمهایی که در جشنواره فجر اکران شدهاند چه سهمی از سبد فروش را در سینمای ایران به خودشان اختصاص میدهند. بعید است که فروش مناسبی داشته باشند. متاسفانه سینما این روزها حال و روز خوشی ندارد و فعلاً به زور نهادهای رسمی نفس میکشد.