به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، افتخار نوشت: «پارسا موهای پایش را اصلاح و آرایش غلیظ میکرد. کارهایی میکرد که نمیتوانستیم سرمان را جلوی فامیل بالا بگیریم و همه با دست نشانمان میدادند.» اینها جملات پدری است که فرزند ۱۷سالهٔ خود را به قتل رسانده. فرزندی که از گوشت و خون او بوده و حتماً دوستش داشته، اما «آبرو» او را به کشتن داده است. هرچند هنوز مشخص نیست که چرا سرنوشت محتوم این نوجوان مرگ بوده اما نحوهٔ بازتاب این خبر در رسانهها در گفتوگو با پدری که حالا در قامت قاتل مصاحبه کرده، قابل توجه است. در بستری که قاتل توصیف کرده، خشونت خانگی در بالاترین درجهٔ خود برای فرزندش اتفاق افتاده است.
بههرحال سوای همهٔ سویههای این روایت، چند نکته حائز اهمیت است. اول و مهمتر از همه اینکه قتل، عملی شنیع است فارغ از اینکه مقتول بابک خرمدین مثلهشده باشد یا «پارسا» با بازنمایی جنسیتی متفاوت در جادههای اطراف شهر تبریز. بهصرف اینکه مقتول این ماجرای پر از رنج، «پسری» بوده که آرایش غلیظ میکرده، هیچ حکمی برای مشروعیت این عمل منحوس صادر نمیشود. بنابراین، بازتاب رسانهای این خبر نباید بهنحوی باشد که قتل برای مخاطب «عادیسازی» و قتل را برای جلوگیری از «آبروریزی» عملی مشروع تصور کند؛ چراکه این برداشت غلط از مفهوم فرهنگی حفظ «آبرو» بارها به نمونههای خشونتباری با سرنوشتهای مشابه منجر شده و حتماً قتل فجیع رومینا اشرفی در تالش و مونا حیدری در اهواز هنوز از یادمان نرفته است.
لازم به ذکر است که پیگیری اخبار مربوط به این حوزه نشان میدهد که ظاهراً عادت رسانهها در این حوزه استفاده از ادبیاتی است که امروز در دنیای آکادمی منسوخ شده و اسناد معتبر روانشناسی مثل سند دستهبندی اختلالات DSM5 دیگر افرادی که هویت جنسیتی خود را در تضاد با هویت جنسیتی انتسابی جامعه میدانند، بیمار خطاب نمیکند. اما در ایران برخی رسانهها این افراد را بیمار و دارای اختلال معرفی میکنند. بنابراین، از رسانهها انتظار میرود از بازتولید ادبیات نادرست در قبال این افراد پرهیز کنند؛ زیرا براساس پژوهشهای جامعهشناسانه، این کار چرخهٔ سلامت روان این افراد را به خطر میاندازد. پس به ظر ضروری است که خبرنگاران خود را نسبت به ادبیات این حوزه، بهروز نگه دارند. همچنین، ازآنجاکه قوانین کشور بهویژه در سالهای اخیر بهواسطهٔ فعالیت سمنهای حامی این افراد، عموم مردم را نسبتاً بهسمت پذیرش حضور این افراد بهعنوان هویتهای متفاوت در جامعه سوق داده است، رسانه برحسب وظیفه باید بهنفع زندگی و دسترسی بهتر آنها به سلامت روان تلاش کند.