به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، امرایی در ادامه این نوشته آورده است «برای همینهاست که غلامرضا تختی برای ایرانیان نماد پهلوانی و جوانمردی شده است. اما ایرانیان او را طی مرگی غمانگیز از دست دادند، متاسفانه پیکر بیجانش در ۱۷ دیماه سال ۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک تهران پیدا شد، همان روزها علت مرگ او خودکشی را اعلان کردند و پس از آن شایعهای مبنی بر قتل او بهدست ساواک شکل گرفت.
دلایل مرگ تختی هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد و سؤالات زیادی در این مورد مطرح شده است که پاسخی برای آنها نیست. مهدی میرمحمدی در کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت روایتی از بودن و نبودن زندگی این ورزشکارِ محبوب را به تصویر کشیده است.
« چیزی به پایان روز جمعه ۱۵ دی۱۳۴۶ نمانده است که وارد هتل میشوید. تا دو روز دیگر صحنهی مرگ شما در این هتل برگزار خواهد شد. مانند اغلب روزهای آخر زندگیتان، ردی از بدحالی و خستگی بر چهره دارید و نیست ردی از آن لبخند همیشه بر لبهایتان. امروز که این را مینویسم بیش از نیم قرن از مرگ شما گذشته است اما هنوز شیوهی مرگتان محل سؤال است و اکثراً آن را مرگی مشکوک میدانند.
هنوز وقتی کسی از خودکشی شما میگوید هستند کسانی که پوزخندی میزنند به نشانی سادهدلی گوینده و دست میگذارند روی سؤالهای هنوز بیپاسخی که دربارهی مرگ شما مطرح است و البته هستند کسانی که وقتی صحبت از ترور و کشتهشدن شما میشود نگاه تیزی میکنند که دست بردارید از این یاوهگویی و فکری بکنید به حالِ ذهنِ متوهمتان.
در این بیش از نیم قرن گاهی در افکار عمومی چرخشی دربارهی مرگ شما رخ داده است، گاهی صداهایی که از شهادت شما گفتهاند بلندتر بوده و گاهی بیشتر روایتها اشاره به خودزنی شما داشته.
هنوز اظهارنظر دربارهی مرگ شما خبرساز میشود و البته هیچکس نمیتواند حرفش را اثبات کند. شما که مُردید فقط چند روز امکان صحبت کردن از مرگ شما وجود داشت آن هم بهشرطی که فقط صحبت از خودکشی شما باشد. روایتهایی که حتی خیلی مبهم و در لفافه به روایت خودکشی شک داشتند تحمل نمیشدند...».