رمان کوچک «بادها» یک ماریو وارگاس یوسای کامل را نشان میدهد: انتقادی، تند، گزنده. داستان زندگی یک پیرمرد و جامعهاش در سراشیبی افول؛ حافظهای رو به زوال و گذشتهی رو به فراموشی.
تازهترین رمان یوسا به فارسی منتشر شد / داستان زوال یک مرد و یک شهر!
پروژه ایران , 26 خرداد 1403 ساعت 9:00
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
رمان کوچک «بادها» یک ماریو وارگاس یوسای کامل را نشان میدهد: انتقادی، تند، گزنده. داستان زندگی یک پیرمرد و جامعهاش در سراشیبی افول؛ حافظهای رو به زوال و گذشتهی رو به فراموشی.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، پیرمردی در اعتراض به تعطیلی یکی از آخرین سینماهای شهر مادرید خانهاش را ترک میکند؛ یک گام دیگر در مسیری تجربهی رو به زوال او. دنیایی رو به انحطاط، مثل بدن پیرمرد که از حافظه تا رودهاش در حال از کار افتادن است. وقتی میخواهد برگردد، خانهاش را به یاد نمیآورد و لاجرم ساعتها در شهر قدم میزند و زندگیاش را مرور میکند؛ از پیشرفتهای تازه در هنر و ادبیات انتقاد میکند و گیاهخواری را به سخره میگیرد.
در رمان کوچک «بادها» که با پایان آخرین رابطهی عاشقانه ماریو بارگاس یوسا، تأثیرگذاریاش هم دوچندان شد، شخصیت قصه از اینکه همراه همیشگیاش را ترک کرده، پشیمان است. این اثر یک وارگاس یوسای کامل را نشان میدهد: انتقادی، تند، گزنده.
بیشتر بخوانید:
«حدیث شطرنج» سوایگ به فارسی محمود حدادی منتشر شد
داستان زندگانی از دست رفتهی شاهدختهای خاندان رومانوف
پیرمرد اسپانیایی برندهی نوبل ادبیات که همین حالا میلیونها خواننده در سراسر دنیا دارد، هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. یوسا، یکی از قلههای ادبیات جهان و از معروفترین نویسندگان آمریکای لاتین، در این داستان از پیرمردی میگوید که در گذشته جا مانده است، از سالنهای سینمایی میگوید که نفسهای آخرشان را میکشند، از کتابها و روزنامههایی که به تاریخ میپیوندند و از عشقهای کهنه که دیگر رنگولعاب گذشته را ندارند.
نویسندهی چیرهدست اسپانیایی در این قصه از مادرید یک ویرانشهر میسازد: شهری که آخرین سینماهایش هم تعطیل شده و هیچکس غیر پیرمردها به این اتفاق اهمیتی نمیدهد. قهرمان، مردی پیر و تنهاست که با رفیقش برای تظاهرات اعتراضی به خیابان رفته اما با عدهی انگشتشماری مواجه میشود و می بیند گوش کسی بدهکار این حرفها نیست.
او با هر قدمی که در شهر برمیدارد، بخشی از گذشتهی بیبازگشت خود را میبیند. او به یاد عشقش به همسرش میافتد و حس میکند که زندگی یک زمانی واقعاً خوب بوده! حالا اما باید نگران مسیر باشد که زمین نخورد، گم نشود، و گذشته را فراموش نکند.
ماریو بارگاس یوسا زادهی ۱۹۳۶، داستاننویس، روزنامهنگار و سیاستمدار اهل پرو است. او که فرزند طلاق هم بود ۱۰ سال اول کودکیاش را در بولیوی با مادرش گذراند و پس از آن به پرو رفت. او دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت و در ۱۴ سالگی به مدرسه نظامی فرستاده شد که ایده اولین رمانش را در ذهنش کاشت. او سپس در رشتهی هنرهای آزاد تحصیل کرد و بعدتر دکتری ادبیات را از دانشگاه مادرید گرفت.
او اولین اثر ادبیاش را که داستانی کوتاه بود، در ۲۰ سالگی در یکی از نشریات منتشر کرد و با اولین رمانش یعنی «زندگی سگی» به شهرت رسید و رفتهرفته به یکی از مهمترین نویسندگان آمریکای لاتین و از معتبرترین نویسندگان نسل خود بدل شد تا اینکه در سال 2010 بخاطر «طرحریزی ساختارهای قدرت و خلق تصاویری نافذ از مقاومتها، سرکشیها و شکستهای بشر» برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد.
رمان «بادها» را مهدی سرایی از زبان اسپانیولی به فارسی برگردانده و نشر افق آن را در ۸۴ صفحه در قطع پالتویی و با قیمت 98 هزار تومان راهی بازار کتاب کرده است.
کد مطلب: 423267