تکرار آسیب بدونِ ترمیم، یعنی فرسایش. خیلی وقتها رابطهها در نتیجه همین فرسایش تمام میشوند. جایی که یکی یا هر دو طرف رابطه بارها فکر کردهاند که مشکلی بوده و تمام شده، امّا هربار زخمی ترمیمنشده باقی مانده است و با رسیدن آسیب بعدی، زخمی روی زخم نشست. آخرِ کار، این زخمها، رابطه را به لباس نخنما و فرسودهای تبدیل میکنند که تنِ تنهایی هیچ کدام از طرفین را نمیپوشاند.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، محمود مقدسی، دکترای فلسفه نوشت:
هر تنش یا دعوایی، هر پرخاش یا بیاعتمادیای، هر تخلیه خشم یا بدبینیای، نیاز به ترمیم دارد. ابتدای رابطه میتوان ولخرج بود و از روی آنها پرید چون رابطه جانِ زیادی دارد. امّا کمی بعد، رمقِ اشتیاقهای آغازین که رفت، صدای مفاصلِ فرسودهی رابطه بلند میشود.
امّا ترمیم یعنی چه؟ یعنی رنجش دیگری را دیدن، درباره احساسش از او پرسیدن، حق دادن، به قدر نیاز از فکر و احساس خود گفتن، بدون افراط جبران کردن و برای درست شدنِ چیزها و از میان رفتن رنجش، دیگری را هل ندادن. ترمیم یعنی بدانی که اگر خشمت را خالی کردی، دیگری برای خاموش کردنش بهایی داده و آن بها را از روانِ خودش یا از توش و توان رابطه برداشته است. ترمیم یعنی بدانی پول رابطه محدود است و اگر جایگزین نشود، تمام میشود. آدمها حتی اگر زور هم بزنند، وقتی ته بکشند نمیتوانند در یک رابطه بمانند. ترمیم یعنی رابطه به ناگزیر زخمی میشود امّا حواسم به زخمهایش هست تا جانش را نگیرند.