یک دیپلمات سابق: سیاستمداران آمریکایی اطمینان دارند تا انتخابات بحران غزه کاملاً فراموش شدهاست
به گزارش پروژه ایران، در گفتوگو با کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته که سالها در حوزه سازمان ملل و آمریکا کار کرده، تاثیر بحران غزه را بر کارکرد سازمان ملل و انتخابات امریکا، بررسی شده است.
جلسه شورای امنیت در روز جمعه و وتوی قطعنامه آتشبس از سوی امریکا، را میتوان یک نشانه از دست رفتن کارکردهای اصلی سازمان ملل بعد از 78 سال از تاسیس آن دانست که اساسا برای همین هدف، یعنی حفظ صلح و امنیت جهانی، راهاندازی شدهبود؟ سازمان ملل نه در بحران غزه و نه در ماجرای اوکراین، موفق به ایفای نقش نشده است. پس آن ساختار عریض و طویل چه کارکردی برایش باقی مانده است؟
حق وتو اساسا یکی از نمودها و بروزهای خارجی روابط قدرت در سطح بین المللی است. مقدمتا باید بگویم که اگر حق وتو در منشور ملل متحد پیش بینی نمی شد، ممکن بود اساسا سازمان مللی شکل نمیگرفت. چرا که قدرت های بزرگ مثل آمریکا و شوروی که از جنگ دوم پیروز خارج شده بودند، حاضر نبودند حاکمیت ملی خود را تابع تصمیمات یک نهاد فراملی قرار دهند و به این دلیل تنها به شرطی حاضر به حضور در چنین نهادی بودند که حقی فراتر از دیگران در حوزه صلح و امنیت بينالمللي برای آنها در نظر گرفته میشد. به عبارت دیگر آنها حاضر نبودند که رای آنها تنها در حد رای یک کشور کوچک در تصمیمات سازمان ملل اثر داشته باشد. طی حدود 25 سال بعد از تشکیل سازمان ملل کمپ غرب در شورای امنیت و مجمع عمومی در اکثریت بود و در نتیجه میتوانست اکثریت لازم برای تصویب قطعنامهها علیه کمپ شرق را داشته باشد. به این دلیل در این دوره بیش از 90 درصد وتوها در شورای امنیت توسط شوروی انجام شد. دقیقا به همین دلیل بود که غرب با ملاحظه اکثریتی که در مجمع عمومی در آن زمان داشت و اینکه حق وتو در مجمع عمومی کاربرد نداشت، قطعنامه "اتحاد برای صلح" را از تصویب مجمع عمومی گذراند که بر اساس آن هر گاه توسل به وتو موجب فلج شدن شورای امنیت شود، موضوعات مربوط به صلح و امنیت بین المللی که پرداختن به آنها تنها در صلاحیت شورای امنیت است، می توانند در مجمع عمومی مطرح شوند. در دهه 1970 یعنی در دورهای که بعد از استعمارزدایی شمار کشورهای در حال توسعه و غیرمتعهد رو به افزایش نهاده بود، اکثریت در شورای امنیت و مجمع عمومی اغلب مخالف سياستهای غرب شد و در نتیجه از آن پس ورق برگشت و از آن زمان تا اوائل دهه 1990 آمریکا بیش از دیگران به وتو متوسل میشد. و جالب اینکه در دوره جدید "قطعنامه اتحاد برای صلح" که در دهههای 50 و 60 علیه شوروی بود، بعدا کاربردی ضدغربی یافت و از 1970 تا 1991 حدود 53 درصد از وتوها توسط آمریکا استفاده شد درحالیکه طی دوره قبل از آن 93 درصد از وتوها را شوروی انجام داده بود. در مجموع میتوان گفت که توسل به وتو، اقدامی است که توسط یک قدرت جهت حفظ منافع خود در برابر اکثریتی که علیه آن قدرت هستند، صورت میگیرد. درست است که ساختار عریض و طویل سازمان ملل در حوزه صلح و امنیت بین المللی اغلب موفق نبوده اما در مورد نقش آن در هنجارسازی تدریجی در حوزه صلح و تکوین تدریجی حقوق بین الملل جای تردیدی وجود ندارد. کافی است شرایط امروز را با شرایط حاکم بر روابط بین کشورها طی قرن های قبل از تشکیل سازمان ملل مقایسه کنیم. ضمن اینکه سازمان ملل در استانداردسازی در طیف گسترده ای از حوزه های اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، فرهنگی، حقوق بشری، بهداشتی، مهاجرت و ... بسیار موفق عمل کرده است.
ما بارها از شما کارشناسان روابط بینالملل شنیدهایم که لابی اسراییل در امریکا صاحب نفوذ است و از 7 اکتبر به این سو، تاثیرگذاری این لابی را به خوبی مشاهده کردهایم. اما آیا این تاثیرگذاری سقفی ندارد؟ اسراییل هر چیزی را میتواند به دولت امریکا دیکته کند؟ خط پایان این ماراتن سهم خواهی کجاست؟ دولت بایدن با چه ترفندی از سنگینی فشارهای حقوق بشری، خواهد جست؟
لابی اسرائیل بدون شک در آمریکا صاحب نفوذ زیادی است اما در عین حال در رابطه با آن نیز زیاد اغراق شده است. اساسا به نظر من لابی اسرائیل در آمریکا تنها درچارچوب منافع ملی آمریکا قادر به عرض اندام بوده است. توضیح اینکه در حدود 20 سال بعد از تشکیل اسرائیل، این آمریکا نبود که حامی اصلی اسرائیل بود بلکه کشورهای اروپایی نقش اصلی را در حمایت از اسرائیل بازی می کردند. به عنوان مثال، فرانسه تامین کننده اصلی سلاح برای اسرائیل در آن دوره بود و بیشترین نقش را نیز در کمک به پیشبرد برنامه هستهای نظامی اسرائیل بازی کرد. در این دوره، آمریکا هم با حمله 1956 فرانسه و انگلیس و اسرائیل به مصر مخالف بود و هم در نیمه اول دهه 1960 با اتمی شدن اسرائیل. تنها در نیمه دوم دهه 1960 یعنی در دوره جانسون و بعد از آن در دوره نیکسون و کیسینجر بود که روابط استراتژیک بین آمریکا و اسرائیل شکل گرفت، در حالیکه نفوذ لابی اسرائیل در آمریکا در آن زمان قابل توجه نبود. به عبارت دیگر، منافع استراتژیک آمریکا در اوج جنگ سرد و تمایل به داشتن و حفظ سرپلی در منطقه، واشنگتن را در جهت حمایت از اسرائیل سوق داد. در واقع شکل گیری چنین دیدگاهی در واشنگتن مقدم بر قوت گرفتن لابی اسرائیل بود و نیز چنین دیدگاهی بود که زمینه مناسبی برای تقویت فزاینده لابی اسرائیل فراهم کرد. البته در موارد متعددی نیز شاهد بوده ایم که دولت آمریکا اهمیتی به تلاش گسترده لابی اسرائیل نداده است. نمونه بارز آن توافق برجام است که اسرائیل و لابی اش در آمریکا هر کاری که می توانستند علیه برجام کردند، اما نتوانستند جلوی آنرا بگیرند. قطعنامه 2334 شورای امنیت در دسامبر 2016 که شهرک سازی یهودی در اراضی اشغالی را نقض فاحش حقوق بین الملل دانسته است، نمونه دیگر در دوره اخیر است. آمریکا حاضر به وتوی این قطعنامه نشد.
دولت دموکراتها با پایههای لرزانی به انتخابات نزدیک میشد. موضوع حمله به غزه و حمایت تمام قد دولت بایدن از اسراییل در انتخابات پیشرو، چه تاثیری بر بازی دموکراتها و جمهوریخواهان خواهند داشت؟ این حمایت از اسرائیل نمی تواند رای هواداران یهودی را به سبد بایدن بریزد؟
در این بحران غزه نیز منافع استراتژیک آمریکا در منطقه و سیاست داخلی آمریکا عامل تعیین کننده است. آمریکا با توجه به تهدیدهایی که منطقه خاورمیانه متوجه منافع خود می داند، همیشه مایل بوده که اسرائیل را به عنوان یک سرپل و نقطه اتکا قابل اطمینان حفظ کند. حمله حماس در 15 مهر نه تنها اسرائیل بلکه آمریکا را نیز نگران کرد. بعلاوه، اکثریت رای دهندگان آمریکا همچنان طرفدار اسرائیل هستند. مطابق نظرسنجی اخیر پیو 73 درصد رای دهندگان جمهوریخواه و 62 درصد رای دهندگان دمکرات، حماس را مسئول اصلی جنگ جاری میدانند. البته این نظرسنجی و شواهد دیگر حاکی از تحولی مثبت در جهت فاصله گرفتن از اسرائیل در نسل جوان آمریکا است. 38 درصد از کل جوانان زیر 35 سال و 50 درصد از دموکراتهای زیر 35 سال حملات اسرائیل را بیش از حد دانسته اند. لذا به نظر می رسد که فشاری از جانب جناح مترقی حزب دمکرات و جوانان طرفدار این حزب در حال وارد شدن به دولت بایدن است اما هنوز در حدی نیست که روی سیاستهای دمکرات ها تاثیر داشته باشد. بهعلاوه، مسئله این است که اولا سیاست خارجی بر رای دهندگان آمریکا تاثیر بسیار کمی دارد و ثانیا با توجه به اینکه حدود یک سال به انتخابات مانده، سیاستمداران اطمینان دارند که در آستانه انتخابات بحران غزه ممکن است کاملا فراموش شده باشد. در مورد رای عامه یهودیان آمریکا، باید گفت که آنها بهطور معمول و در شرایط عادی به دمکرات ها رای می دهند. اما حساب نخبگان و سازمانهای یهودی در آمریکا تا حدودی جدا است. آنها بیشتر جمهوریخواه هستند و طی سالهای اخیر عمدتا حامی سیاست جریانهای راستگرا در اسرائیل بوده و پول و نفوذ آنها عمدتا صرف تقویت جریان های تندرو در آمریکا شده است.